‌مدرسه دکتر مفتح وردنجان



اول مهر بوی شقاوت می ریخت

برگ تقویم، ورق خورده طغیان شده بود

 

قد کشیدی به بلندیِ تمامیتِ مرد

کودکی رفت به جایی که زمستان شده بود

 

گفته شد مرد و دفاع و وطن و چفیه خاک

راه پوتین تو تا سنگر قرآن شده بود

 

اول مهر شد زرد و پریشان و عبوس

باغ ما دستخوش پنجه طوفان شده بود

 

کوچه ها کوچ کبوتر شده بودند مدام

تب پرواز در این حادثه چندان شده بود

 

کوله ات پر شده بود از نفس خانه و شهر

چفیه و زخم عمیقی که فراوان .


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دیدگاه یک مسلمان nimaerayaneh مطالب اینترنتی امپراتور Kevin دنیای نوزاد و کودک jadidnews دنیای فناوری 6in6 نصیرمجاب